*لر جنوبی؛ واژه ای جعلی برای پوشاندن نام کهن ایلات جنوب و استان: با نگاهی به تاریخ کهگیلویه بزرگ ( استان)* *گردآورنده: مجید بهادر* ( پژوهشگر حوزه تاریخ، ادبیات، آموزش و ترجمه) سرزمینی که امروز ایران زمین نام دارد، قبل از آمدن آریایی ها قبایل و اقوام بدوی بصورت طوایف و گروه هایی در کنار […]

*لر جنوبی؛ واژه ای جعلی برای پوشاندن نام کهن ایلات جنوب و استان: با نگاهی به تاریخ کهگیلویه بزرگ ( استان)*

*گردآورنده: مجید بهادر*
( پژوهشگر حوزه تاریخ، ادبیات، آموزش و ترجمه)

سرزمینی که امروز ایران زمین نام دارد، قبل از آمدن آریایی ها قبایل و اقوام بدوی بصورت طوایف و گروه هایی در کنار یا دور از همدیگر زندگی می کردند. که به گواه تاریخ سابقه زیست این قبیله ها به ده هزار سال پیش حکایت می کند.


جابجایی و کوچ این طوایف از محل سکونت خویش به مکان های دیگر از جمله تپه های اطراف ارومیه تا قزوین، کرمان و جنوب خوزستان، جیرفت تا شهر سوخته سیستان و رود هیرمند و کهگیلویه و بویراحمد شهر سوخته و تخریب شده دنا( خونگاه امروزی ) حکایت از زندگی اقوامی در این سرزمین از سال های دور دارد. اقوامی بنام عیلامی ها که قبل از آریایی ها و قریب به شش هزار سال پیش در اطراف فلات و سرزمین ایران در استان های کنونی خوزستان، فارس، سواحل خلیج پارس، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام تا دریاچه ارومیه و همدان، کردستان و کرمانشاه، کاشان، قزوین، کرمان، سیستان، مازندران و گیلان را در برداشت.
این اقوام در نیمه ی دوم هزاره سوم پیش از میلاد دارای دولت و صاحب نفوذ و قدرت و جامعه طبقاتی بوده اند. و بر اساس اوج گرفتن قدرت و رو به زوال از سرحداتی به سرحدات دیگری تغییر مکان و کوچ می کردند. که بزرگترین و قدرتمند ترین قسمت عیلام در کوههای زاگرس و نواحی جنوب و غرب ( مناطق لر نشین) دارای آداب و رسوم و فرهنگ بوده اند؛ و با آمدن آریایی ها و در ادامه تاسیس سلسله های ماد، پارت و پارس پیوندهایی در میان این قبایل بوجود آمد و آمیزه ها و باورهای مشترکی ساخته شد.
اما قبل از ورود به موضوع لازم است نگاهی مختصر به سوابق و پیشینه و تاریخ این سرزمین و در ادامه کهگیلویه ( استان) داشت. نخست به گذشته ایران باستان بر می گردیم، که بـرای فـهـم مطلب ابتدا تقسیم بندی تاریخ جهان و ایران بطور کلی بیان می گردد. تاریخ جهان به چهار دوران تقسیم می شود اول فرون باستان که از گذشته دور تا ۵۰۰ میلادی را قرون باستان گویند، از ۵۰۰ میلادی تا ۱۵۰۰ را قرون وسطی ( تاریک، سیاه) و از ۵۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰ میلادی را قرون جدید گویند و از ۱۸۰۰ میلادی به بعد تا حالا را تاریخ معاصر گویند، گرچه این تقسیم بندی فوق را مختص تاریخ اروپا می شمارند ولی مورد استفاده همـه تـاریخ نویسان جهان می باشد و عمومیت پیدا کره است. اما تاریخ ایران به دو دوران کلی تقسیم می شود. یک دوران باستان که قبل از آریائیها آغاز می شود و تا سقوط دولت ساسانی توسط مسلمانان در تاریخ ۶۵۰ میلادی می باشد و در دوران باستان، دولت های عیلام ( قبل از آریایی ها)، مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان در ایران حکومت کرده اند. در دوران اسلامی که با سقوط امپراتوری ساسانی ( ۶۵۰ م ) و فتح ایران بوسیله اعراب مسلمانان آغاز می شود و در دوران قرون وسطی، ایران ضمیمه امپراتوری اسلامی می شود و در دو قرن اول هجری ایران مستقیماً زیر نظر حکومت اسلامی مدینه، خلفای دمشق و بغداد اداره می شد و پس از آن دولتهای محلی طاهریان، صفاریان، سامانیان، علویان آل بویه و غیره در ایران تشکیل می شود و دولتهای نیرومندی در سطح ملی همانند غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان ترک نژاد مهاجر که از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت کرده بودند بوجود آمد و تا زمان حمله مغول ( ۶۲۰ هـ ) بر ایران حکومت کردند و از آن بعد مغولهـا بر ایران حاکم شدند و در اواخر دولت مغولهـا حکومت های محلی تشکیل می شود ( همانند سربداران خراسان ). با حمله تیمور این دولتهای محلی سرنگون شد و مدتی ایران در قلمرو دولت تیموریان قرار داشت و در نهایت پس از ضعف دولت تیموریان بار دیگر حکومت های محلی و هرج و مرج سیاسی ایران را فرا گرفت و تا سال ۹۰۷ هـ که آغاز حکومت صفویه در ایران می باشد این وضعیت ادامه داشت.

تاریخچه قوم لر

قوم لر ترکیبی از اقوام آریایی با اقوامی هستند که پیش از آریاییها در ایران می زیستند و شامل عیلامیها، کاسیها و لولوبیها می شدند. طبق شواهد باستان شناسی، برخی از تاریخدانها لرها را بقایای عیلامیهایی می دانند که بعد از تهاجم آریاییها، زبان آنها تغییر کرد. ” هینتس” عیلامیهای باستان را به عنوان اجداد لرهای امروزی ذکر کرده است. او برای بیان این مورد به اشیای فلزی بازمانده از منطقه لرستان اشاره می کند. پژوهشگران هنر مفرغ لرستان را نتیجه تمدنی بزرگ میدانند. “جرج کامرون” بر این عقیده است که سرزمین پدری هخامنشیان که پارسوا نام داشت با بخشهایی از جنوب لرستان امروزی که بخشی از سرزمین لرها است تطابق دارد. پژوهشگران معتقدند، بعدها با حمله اعراب به ایران، فرهنگ آنها بر فرهنگ مردم این کشور تاثیر گذاشت. این تاثیر شامل لرستان نیز می شد. با این وجود، قوم لر توانستند آداب و رسوم خود؛ عیلامیهای باستان را اجداد لرهای امروزی میدانند تا حدود زیادی حفظ کنند. در عصر حکومت صفویه، دو ایالت لر نشین وجود داشتند که یکی از آنها در لرستان و دیگری در کهگیلویه و بویراحمد قرار داشت. و این دو ایالت، والیانی مستقل داشتند.

*سابقه تاریخی کهگیلویه و بویراحمد ( استان )*
( *دوران عیلامیان، هخامنشیان* )

همانطور که ذکر شد قبل از ورود آریایی ها به ایران مهمترین دولت در ایران عیلام بوده و قلمرو حکومتش در نواحی جنوب غربی ایران قرار داشته است، کهگیلویه جزء ایالت انزان ( انشان ) بوده که مهم ترین ایالت عیلام محسوب می شده است و شهر انشان مرکز این ایالت در دشت بیضای فارس قرار داشت، ایالت انـزان شامل استان کهگیلویه بویراحمد، سپیدان و ممسنی، بهبهان، مسجد سلیمان، ایذه و قسمت اعظم چهار محال بختیاری کنونی را در بر می گرفته است. که این ایالت بعدا تحت قلمرو دولت هخامنشی درآمده است. خانواده هخامنش به دو شاخه اصلی تقسیم گردیده اند: الـف) خـانواده آریامن؛ که در فارس امروزی حکومت می کرده اند. ب) خانواده کوروش؛ که در غرب استان فارس و نواحی کهگیلویه حاکم بوده انـد. قیـام کـورش دوم پسر کورش اول که مادرش از خانواده ماد بود از همین ایالت انزان و کهگیلویه علیه دولت ماد آغاز می شود. کورش دوم بنیانگذار دولت هخامنشی ( ۵۵۰ ق. م) یک پادشاه بزرگ و قدرتمند، صلح جو و بشر دوست بود. « بنابراین، این احتمال تقویت می شود که در زمان هخامنشیان، حاکمان نقطه کهگیلویه و عمده ساکنان آن را پارسیان هخامنشی و یا سایر تیره های هم نژاد آنها تشکیل می دادند » ( _اقتداری احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، ۱۳۵۹_ ). در همین رابطه که دلیلی بر زادگاه و تعلقات قومی خانواده کورش در مناطق لرنشین و کهگیلویه می باشد به وسیله دیگر محققان ارائه می گردد: « پس از آن که کورش همدان را تسخیر کرد طلا و نقره و ثروت زیاد به تصرف او درآمد و تمام این غنایم را به انشان برد » ( _پیرنیا حسن، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه؛ ۱۳۶۳_ ).《سرزمین اولیه هخامنشیان پیش از به قدرت رسیدن آنها در ارتباط با جغرافیای تاریخی قوم لر است که تاکنون از دیدگاه تاریخ نویسان ایرانی به فراموشی سپرده شده است》( _امان الهی؛ قوم لر_ ). 《 خاندان هخامنشی از یک طایفه اقوام پارسه – ظاهرا به نام پاسارگاد – بیرون آمده بود و قبل از نیل به سلطنت انشان – در خاک عیلام – با سایر دودمانهای این طایفه در قسمتی از آنچه امروز به نام این طوایف پارس خوانده می شود »( _زرین کوب، روزگاران تاریخ ایران_ ). همچنین در استان و ممسنی آثار و خرابه هایی از دوره هخامنشیان باقی مانده که شامل دخمـه « داو دُور » در رستم، آثار قدیمی پل بریم، تخت شاه نشین در پاتاوه بویراحمد، ته ستونهای کشف شده در جنجون فهلیان و گجگران نورآباد و غیره می باشد که بیان کننده زادگاه اولیه هخامنشیان در مناطق لر نشین می باشد. « سکونتگاه اولیه و ایده آل پارسیها، قسمت کوهستانی ممسنی و بویراحمد کنونی بوده است » ( _سیاهپور، کشواد؛ خاستگاه هخامنشیان؛ ۱۳۸۱_ ).
امروزه در شرق شوشتر منطقه ای به نام پارس خوانده می شود که جایگاه خانواده کورش هخامنشی بوده است و به تدریج قلمرو این خانواده به طرف کهگیلویه گسترش یافت و در دوران مادها پادشاه ایالت انشان بوده اند که قلمرو این ایالت قبلا بیـان شـده است. هانسمن معتقد است که چیش پش ( ۶۷۵ – ۶۴۰ ق . م ) پسر هخامنش بـانی سلسله هخامنشی است که لقب « پادشاه بزرگ انشان » را داشته است. ( _هانسمن نقل شده در ، بهاروند امان الهی، خاستگاه لر_ ).
لقب انشان را کورش اول و کورش دوم ( بزرگ ) نیز داشته اند اما بتدریج عنوان قومی و طایفگی خود یعنی پاسارگادی را جایگزین انشان کرده و آنرا پارسی نامیدند. « با ایـن اشارات یقین حاصل می شود که سرزمین انشان واقع در غـرب فـارس بـوده که زادگاه هخامنشیان و امروزه در تقسیمات کشوری ایران بنام استان کهگیلویه و بویراحمد و مرکزیت شهر یاسوج می باشد که بویراحمدیها در آن ساکن هستند» ( صادقی، ۱۳۷۷).

*دوره ساسانیان ( ۶۵۲ – ۲۲۴ م )*

در دوره ساسانیان کهگیلویه ( استان ) یکی از پنج ایالت پارس بوده است که بنام « قباد خوره » معروف می باشد، مرکز این ایالت شهر « بیرام قباد » یا « وه آمدکواد » نام داشته که در چند کیلومتری شمال بهبهان واقع که بنا بر اسناد تاریخی به ویژه روایت طبری این شهر را قباد اول ساسانی در بین سالهای ( ۵۳۱- ۴۹۹ م ) ساخته است و در دوران اسلامی به ارجان یا ارگان تغییر نام یافته است. « بطور کلی استان باستانی ارگان یا ارجان شامل استانهای کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر و بخشی از استان خوزستان یعنی شهرهای بهبهان بوده است، کرسی این ایالت ( وه آمـد کواد ) نام داشـته که بعداً ارگان نام گرفت و سپس اعراب آنرا ارجان نامید و همه ایالت را تحت همین نام شناختند» ( _اقتداری احمد_ ). از قراین و شواهد اسناد تاریخی چنین استنباط می شـود کـه خـانواده ساسانیان در شهر بازرنگ سررود یاسوج می زیسته اند و مرکـز روحانی و معنـوی ساسانیان بوده است.
« به روزگار اشکانیان ولایت استخر و ولایت بازرنگ واقع در کهگیلویه مقر فرمانروایی و قدرت فکری و مذهبی روحانی و اداری آذربانان پارس یعنی اردشیر ساسانی بوده است که در آنجا به نگهبانی معابد آناهیتا اشتغال داشته اند به طوری که برخی از محققین معتقدند که خاندان اردشیر در ولایت بازرنگ بومی و نژادی بود و از آنجا برخاستند و به داراب گرد و گوره شاپور خره رفته اند》( _اقتداری احمد، همان منبع_ ). مـادر اردشیر ساسانی از پادشاهان محلی بازرنگ بوده که از زمان سلوکیان ( جانشینان اسکندر مقدونی ) در آن جا حکومت می کرده اند، اردشیر بابکان به دلیل رابطه خویشاوندی با پادشاهان بازرنگی در شهر داراب فارس صاحب مقام قلعه بیگی شده است و از این طریق نردبان ترقی را پیموده و در نهایت توانسته است قدرت را از پادشاهان بازرنگی بگیرد. این واقعه در زمان بابک اردشیر ساسانی صورت گرفته است.
《ساسان مؤبد معبدی بود که در استخر برای ناهید ساخته بودند زن او “رام بهشت” دختر یکی از پادشاهان بازرنگی بود و این سلسله پادشاهان در نیسایه سلطنت داشتند》( _پیرنیا_ ). در دوره اشکانیان و ساسانیان نیسایه با نیسایک شامل کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی بوده است و یک دژ مستحکمی داشته است و چون شهر اطراف در دیوارهایش سفید بوده است و در زمان استیلای عرب بنام قلعه بیضا (دژ سپید) خوانده می شود و شاهنامه فردوسی به آن اشاره کرده است:

دژی بود کش خواندندی سپید
بدان دژ بُد ایرانیان را امید

در رابطه با جایگاه اولیه قدرت گیری اردشیر ساسانی آقای زرین کوب محقق و مورخ بزرگ همان ولایت بازرنگ را می داند و در این مورد می نویسد:
( اردشیر بابکان بـر طبـق روایات در ناحیه استخر پارس در دهکده ای بـه نـام « تبرده » به دنیا آمـد. پدرش بابک کـه عنـوان نگهبان معبد آناهیتا ( ناهید ) را در استخر به ارث برده بود، در شهر کوچک « خیر » در کناره جنوبی دریاچه بختگان سلطنتی محلی داشت و دست نشانده گوچهر « گئوچیتره » ، « گوزهر پادشاه با زرنگی پارس»، بود. از جانب پدر نسبت اردشیر بـه ساسان می رسید که آتشکده استخر به نام او بود، و از جانب مادر هم به خاندان پادشاه محلی پارس به بازرنگی منسوب بود، پادشاهان محلی پارس از زمان سلوکها در آنجـا قـدرت داشته و بعضی خاندان هایشان از همان ایام به نام خـود سکه می زدند. اردشیر در جـوانی بـه درخواست پدر و به رسم معمول نجبای محل از جانب گوچهر در شهر کوچک دارا بگرد عنوان ازگید ( قلعه بیگی ) داشت. گوچهر خود در نیسایک ( = نسای ) پارس و در محلی که بعدها قلعه بیضا ( دژ سپید ) در آنجا واقع شد عنوان فرمانروای محلی پارس را تا این زمان برای خود حفظ کرده بود. اما در قلمرو او نیز مثـل قلمـرو اردوان ( آخـرین پادشاه اشکانی) کشمکشهای محلی، هرج و مرج بوجود آورده بود. اردشیر جـوان هـم که داعیه خودسری داشت درین گیر و دار بر وی طغیان کرد. وی شهرک هایی چند را در حوالی دارا بگرد فتح کرد و باگوچهر در افتاد چندی بعـد پـدرش بابک هم به دعوت و الزام او بر گوچهر شورید و او را کشت. از آن پس بابک در قلمرو خـانـدان بازرنگی، که خود از جانب مادر با آنها منسوب نیز بود، داعیه سلطنتی محلی پیدا کرد ( _زرین کوب، روزگاران تاریخ ایران_ ).

*دوران اسلامی– از آغاز تا ۵۵۰ هجری*

با سقوط دولت ساسانی ( ۶۵۲ م ) دوران تاریخ ایران باستان به پایان می رسد و دوران اسلامی آغاز می شود. کهگیلویه ( استان ) که در دوره ساسانیان بنام ایالت قباد خوره مشهور بوده به ایالت ارجان یا ارگان در دوران اسلامی تغییر نام یافت، ولایت ارجان از مناطق چهارگانه فارس در دوران اسلامی محسوب می گردید و مرکز آن شهر ارجان که در چند کیلومتری شمال بهبهان واقع بوده است و در آن روزگار آباد و به دلیل اینکه در گذرگاه اعراب مسلمان از عراق و خوزستان به طرف فارس و سایر نقاط جنوبی ایران قرار گرفته بود مورد توجه خاص فاتحان و سرداران اسلامی قرار داشت. « این استان ارجان بنا به موقعیت ارتباطی و نیز وضع مناسب طبیعی آب فراوان و زمینهای حاصلخیز توانست در زمانهای صلح و آرامش به دوران شکوفایی خود برسد، این شهر بنا به موقعیت ویژه خود بداخل کشمکش های جنوب ایران و بین النهرین کشیده می شد و با پیروزی و شکست طرفین مخاصمه، نواحی اطراف ارجان و هم چنین مناطق نزدیک ساحل خلیج بین نیروهای متخاصم دست بدست می گشت» ( هانیس گاوبه؛ _ارجان و کهگیلویه_).
فتوحات اولیه اعراب مسلمین در ایالت ارجان و کهگیلویه چندان مشخص نیست ولی قراین و شواهد نشان می دهد که مقاومت های عشایری به ویژه علیه حکام بنی امیه و بنی عباس وجود داشته است. زندگی مردم عشایری به طور طبیعی ادامه داشت و از سران قبایل خودش پیروی می کردند. « اما فارس ، پنج رم است و بزرگتر از همه رم گیلویه می باشد که آنرا زمیجان گویند » ( _استخری؛ نقل در خوزستان و کهگیلویه اقتداری_ ). سرپرست و فرمانروای مردم کهگیلویه در اوایل قرن سوم هجری در اختیـار فـردی بنام روزبـه بـوده و او را پادشاه زمیگان می خواندند. و پس از ایشان فرزندش مهرگان امور کهگیلویه را در اختیار داشته و پس از او و برادرش سلمه حکومت را در دست گرفت. در آن روزگار فردی بنام گیلویه از همایجـان سپیدان در دستگاه سلمه جایگاه و منزلت داشته است و پس از مرگ سلمه زمـام امـور کهگیلویه در اختیار گیلویه قرار گرفته است و چون در مقابل حکام عرب مخالفت کرد و از امامت آنها سرپیچی نمود، در جنگ با سپاهیان عرب کشته شد.
در سال ۲۷۷ هجری، عمرولیث به فارس حمله کرد و خانواده گیلویه را از دست حاکم عرب نجات داد و آنها را دوباره به قدرت رساند، یکی از دلایلی که شیعیان و علویان در دوران خلفای دمشق و بغداد ( بنی امیه، بنی عباس ) به مناطق کهگیلویه آمده اند از دو جهت می باشد یکی علاقه و احترام مردم این استان به علویان و اهل البیت و فرزندان امام علی ( ع ) بوده که در راستای توجه شیعه گری ایرانیان می باشد و دیگری توان و قدرت مقاومت مردم استان همراه با استقلال نسبی در مقابل حکام بوده است که توانسته اند علویان مغضوب و مهاجر را صیانت کنند و در این میان موقعیت کوهستانی بودن استان هم در پناه آوردن شیعیان مؤثر بوده است. پابپای حرکتهای استقلال طلبانه مردم ایران از سلطه خلفا در این استان و سایر مناطق لرنشین در محدوده جغرافیایی ایلام، لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه، و بخش هایی از استانهای فارس و خوزستان تحت عنوان لرستان در قلمرو و زمامداری دو برادر بنام بدر و منصور در حدود ۳۰۰ هجری قرار گرفته است و به دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می شود.
لر بزرگ که شامل استان کهگیلویه و بویراحمـد، چهارمحال بختیاری، ممسنی و قسمتی از خوزستان و اصفهان بوده است به لر بزرگ خاوری مشهور می باشد و در اختیار بدر قرار داشت. لرستان کوچک یا باختری شامل استانهای ایلام، لرستان و بخشهایی از استان همدان از جمله نهاوند، ملایر و تویسرکان است. تحت ریاست منصور قرار داشته است و مرز طبیعی بین لر بزرگ و کوچک رودخانه دز می باشـد. ولایات و مناطق لرنشین و هم چنین استان در قالب لر بزرگ و کوچک دارای خودمختاری داخلی و استقلال محلی بوده اند که از اوایل قرن چهارم هجری آغاز گردید و تا اواسط قرن ششم یعنی شکل گیری اتابکان لر ( ۵۵۰ هـ ) ادامـه داشت امـا در همین دوران فـوق الذکر حکومتهای آل زیار، آل بویه، سلجوقیان و خوارزمشاهیان در مناطق جنوب غربی و کهگیلویه حاکمیت کلی داشته اند اما در اواخر دوره سلجوقیان ( حدود ۵۴۰ هجری ) گروهی از ترکمانان سلغری که از ترکستان بـه ایـران آمده بودند و حکومت فـارس خوزستان و کهگیلویه از طرف سلجوقیان به آنها واگذار گردید در سال ۵۴۳ هجری سنقر سلغری از اطاعت سلجوقیان خودداری کرد و خود را اتابک مظفرالدین سنقر نامید و حکومت آن تا سال ۵۵۶ هجری دوام یافت و پس از آن اتابکـان لـر حکومت مناطق لرنشین را به دست گرفتند و به نوعی خودمختار و استقلال داشتند.
محدوده قلمرو جغرافیایی اتابکان لر بزرگ شامل استانهای چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد ـ نواحی وسیعی از خوزستان ( مسجد سلیمان، رامهرمز، ایذه، بهبهان ) گلپایگان، فریدون، ازنا و الیگودرز را در بر داشته است. آخـرین فرمانروای اتابکان لر غیاث الدین فرزند کاووس است که به سال ۸۲۱ به دست سلطان ابراهیم فرزند شاهرخ تیموری برکنار شد و بدین ترتیب سلسله اتابکـان لـر پایان یافت و قلمرو حکومتش از هم پاشیده شد از ویژگیهای دوران حکومت اتابکان لر استقلال اداری و اداره ولایات تحت قلمرو بوده که مردم از نظر منزلت اجتماعی و جایگاه دارای وضعیت مناسبی بودند.

*کهگیلویه در دوران صفویه، افشار و زندیه، ۱۱۷۶ ـ ۸۸۰ شمسی*

پس از سقوط دولت ساسانی ( ۶۵۰ م ) تا روی کار آمدن دولت صفوی در ایران ( ۸۸۰ ش )، کهگیلویه در فراز و نشیب های تاریخی و جابجایی قدرت، لطمـه هـای شدیدی را متحمل شده است، همانطورکه قبلا گفته شد در دو قرن اول هجری زیر نظر فرمانروایان حکام دمشق و بغداد در قالب ولایت ارجان اداره می شد. پس از آن به دلیل رویه استقلال طلبی ایرانیان در مقابل اعراب همزمان با سایر نقاط ایران به ترتیب در قلمرو لر بزرگ و اتابکان لر قرار داشت که بحث آن گذشت با تأسیس سلسله صفویه وحدت ملی و یکپارچگی سیاسی با پشتوانه مذهب شیعه در ایران شکل، و کهگیلویه بعنوان یک ایالت مستقل به نام ایالت کهگیلویه به مرکزیت دهدشت رسمیت یافت و اهمیت خاصی نزد دولت صفوی داشته است.
« در زمان صفویه ایالت ارجان که به کهگیلویه معروف شده بود از فارس مجزا گردید و به صورت یک حاکم نشین مستقل درآمد، همچنین همراه با این تحولات، تصمیمات پیشین نیز بهم خورد اما از علل و چگونگی آن آگاهی چندانی در دست نیست » ( _بهاروند امان الهی، قوم لر_ ).
ایالت کهگیلویه که در روی کار آمدن خاندان صفوی نقش بسزایی داشت لقب بیگلربیگی که فقط به حکام خاصی اعطا می گردید به حاکم ایالت کهگیلویه داده شد و مناطقی همچون دزفول و شوشتر در خوزستان جز ایالت کهگیلویه محسوب می شده است.
دوران اوج ترقی و عصر طلایی کهگیلویه بعلت ضعف ساختار و تزلزل حکومت اواخر صفویه و سقوط ناگهانی دولت صفوی در مقابل تهاجمات وحشیانه قبایل قندهار افعانستان رو به زوال رفت و پیامدهای منفی برای همه کشور و ایالت کهگیلویه داشت. همچنین شورش صفی میرزا دروغین در سال ۱۱۳۷ هجری از کهگیلویه که خود را شاه طهماسب دوم صفوی خوانده بود همراه با طغیان محمدخان بلوچ حاکم کهگیلویه( ۱۱۴۳ هجری ) در اوایل زمامداری نادر شاه باعث درگیریها و جنگهای خونین در ایالت کهگیلویه و نابودی امکانات زیربنایی اقتصادی و عمرانی و فرهنگی گردید. اکثریت نیروی انسانی کهگیلویه به دلیل توانایی جنگی در سپاه نادر خدمت می کردند و کهگیلویه جایگاه گذشته را از دست داد و قسمتی از خوزستان که جز ایالت کهگیلویه بود منفک و ضمیمه خوزستان گردید.
پس از کشته شدن نادر ( ۱۱۲۵ شمسی، ۱۱۶۰ هجری) کهگیلویه ناامن و درگیری های قبیله ای بوجود آمد، کریم خان زند که حکومت ایران را بدست آورده بود برای تسلط بر اوضاع کهگیلویه و اداره امور ( ۱۱۷۳ هجری) کهگیلویه را به دو قسمت پشت کوه و زیر کوه تقسیم می کند. 《زیر کوه که همان بهبهان و اطراف می باشد را به علیرضا قنواتی و پشت کوه که شامل بویراحمد کنونی و مناطق کهگیلویه اطراف دهدشت و غیره را در اختیار هیبت اله خان باشتی و باوی فرزند مسیح خان که از یاران نزدیکش بوده قرار می دهد》( _آذر پیوند الله بخش، تحولات سیاسی کشور و جنگ گجستان_ ).

*کهگیلویه ( استان) در دوران خاندان قاجار و پهلوی ، ۱۳۵۷ -۱۳۰۴-۱۱۷۶ ش*

با روی کار آمدن خاندان قاجار در سال ۱۱۷۶ شمسی استان زیرنظر ایالت فارس قرار می گیرد و از جایگاه یک ایالت مقتدر و با اهمیت در دوران صفویه به یک ولایت دورافتاده و عقب مانده که مورد بی توجهی و بغض زمامداران نالایق قاجاریه و مستبد پهلوی قـرار می گیرد. در واقع مردم کهگیلویه به امان خدا رها می شوند انگار که ایران آنها را فراموش کرده و سهمی از این مملکت ندارند. البته در دوران قاجاریه به دلیل ضعف و بی لیاقتی زمامداران همه کشور دچـار صدمات شدید گردیده بود که اثراتش به مراتب بیشتر از سایر نقاط ایران متوجـه ایـن مردم محروم شده بود. خانواده قاجار برای بقاء و دوامش یکی از سیاست های اصولی و حساب شده اش تفرقه و اختلاف میان ایلات و عشایر کشور بوده است و عملکرد چنین سیاستی در این استان عملی گردید و ریشه بسیاری از اختلافات ایلی و قومی و استان زائیده سیاستگزاران قاجاریه بوده است که به برادرکشی و خون ریزی انجامید و بحث آن جداگانه باشد. « حکام قاجار نه تنها قدمی در پیشرفت و آبادی اراضی لرنشین و دیگر نقاط ایران برنداشتند بلکه خود مایه هرج و مرج و ناآرامی در بین لرها به ویژه لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی گردیدند » ( _بهاروند امان الهی، قوم لر_ ).
در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه از طرف استانداری فارس حکومت کهگیلویه به احتشام الدوله قاجار (۱۲۵۸ -۱۲۴۱ ش ) واگذار می شود و مرکزش را در تسوج چرام قرار می دهد. احتشام الدوله فردی مدیر و مورد علاقه مردم کهگیلویه بوده و توانسته تا حدودی اوضاع نابسامان گذشته را سروسامان بخشد و به بازسازی دهدشت توجه داشته است.
در دوران قاجاریه و پهلوی اراضی وسیعی از کهگیلویه نیز مجزا گردیده مناطق بهبهان و زیدون ضمیمه استان خوزستان و هم چنین مناطق گناوه، بندر دیلم در محدوده استان بوشهر قرار گرفتند. در طول فرمانروایی رضاخان کهگیلویه همانند دوره قاجاریه تابع استان فارس محسوب می شد که مرکز آن تل خسروی بود و اداره جات دولتی در آن دایر گردید و عده ای از مردم را به اجبار اسکان دادند. پس از شهریور بیست و عزل رضاخان باز ناامنی استان را فرا گرفت. درسال ۱۳۲۲ کهگیلویه از فارس مجزا و ضمیمه استان خوزستان گردید. اما در سال ۱۴۴۳ کهگیلویه از خوزستان جدا گردید و به دلیل جنگهای قبلی عشایر استان و بویژه بویراحمدی ها با حکومت مرکزی و با پیشنهاد تیمسار آریانا فرمانده عملیات نظامی جنوب به شاه؛ فرمانداری کل گردید. در پیشنهاد آریانا ممسنی به مرکزیت نورآباد هم جز همین فرمانداری کل در نظر گرفته شد ولی عملی نگردید. و در سال ۱۳۵۶ رسما از طرف دولت مرکزی به استانداری تبدیل گردید. و فرمانداری کل و سازمان های تابع دولتی به مرکزیت یاسوج اعلام و دایر گردید.
بهر حال انگیزه اصلی استان شدن کهگیلویه سیاسی بوده است که دولت پهلوی را مجبور به پذیرفتن حقوق اولیه مردم شجاع استان کرد.《بویراحمد آنقدر دست به ماشه برد و پا در رکاب فشرد تا از یک دهستان یک استان آفرید، بویراحمد آنقدر کوشید و خروشید تا از چنگ سه استان همسایه، سه اژدهای پراشتهای دهان گشوده رهایی یافت و به صورت استانی مستقل در آمد》( _بهمن بیگی، بخارای من ایل من، ۱۳۶۸_ ).
در واقع استان شدن کهگیلویه و بویراحمد به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی و وسعت خاک و جمعیت نبوده است، بلکه زاییده جنگ و مقاومت مردم استان بویژه بویراحمدی ها در طول یک دوران دراز مدت و از خود گذشتگی علیه دولتهای طاغوتی قاجار و پهلوی، با همت بزرگان و سران عشایر بوده است که سرانجام پس از کشمکشها و نبردها تحقق یافت و دولت مرکزی به اجبار در برابر سکوت بویراحمدی ها پاداشی بزرگ هدیه کرد.
با نگاهی به گذشته کهگیلویه در منابع نگارشی به دو منطقه پشت کوه و زیرکوه ثبت شده است که با همان مفاهیم و مضامین سردسیری و گرمسیری محلی شبیه و نزدیک به هم می باشند.
الف، منطقه زیرکوه معمولا به مناطق گرمسیری و کم ارتفاع که شامل زیدون، بهبهان، دشت لیراوی، اطراف گچساران تا رسیده به ماهورمیلاتی ممسنی را شامل می شود و خط شاخص همان کوه خیز می باشد که مناطق جنوب این کوه را زیر کوه می گویند.
ب – پشت کوه از شمال کوه خیز شروع می شود، تا منطقه سررود یاسوج و اطراف را شامل می شود و همانند بلاد شاپور به مرکزیت دهدشت، تل خسرو و منطقه سررود یاسوج و پاتاوه، لوداب، سی سخت و غیره.
« باید دانست که نواحی کوه گیلویه را به دو قسمت نموده اند، قسمت شرقی و شمالی آن را که وسیع تر و بیشتر آن کوهستان” کوه گیلویه” پشتکوه گویند و قسمت جنوبی و مغربی آن را زیر کوه و بهبهان، و پشتکوه در اصل سه ناحیه بود، ناحیه بلادشاپور، ناحیه تل خسروی، ناحیه رِوِن، زیرکوه ۵ ناحیه بود: ۱- ناحیه باشت ۲- ناحیه حومیه ارجان، ۳- ناحیه زیدون ۴- ناحیه کوه مره ۵- ناحیه لیراوی》.
پشت کوه از نظر جمعیت در قلمرو ایل جاکی می باشد که شامل دو قسمت است. الف) لیراوی ب) چهار بنیچه، لیراوی که باز دو قسمت می باشد لیراوی کوه و لیراوی دشت. لیراوی کوه که شامل ایل طیبی و بهمئی و باقی ماندگان ایل های شیرعلی و یوسفی می باشد. ب) چهار بنیچه که شامل بویراحمد، نوئی، چرام، دشمن زیاری بوده است》 ( _فارسنامه ناصری_ ).

*نتیجه و جمع بندی*

با مطالعه و بررسی گذرا و مختصر تاریخ این سرزمین باستانی و در ادامه تاریخ کهگیلویه بزرگ( استان) به هویت و تاریخ کهن این کشور و قوم ریشه دار لر می رسیم. که ضمن احترام به همه اقوام این دیار و بدون نگاه قوم گرایی؛ به این امر می رسیم که قوم بزرگ لر جز نخستین ساکنان بومی این سرزمین کهن بوده اند. و در بررسی تاریخ این استان بنام کهگیلویه و بویراحمد کنونی متوجه خواهیم شد که کهگیلویه بزرگ ( استان) در همان دوران باستان تا تاریخ اسلامی و معاصر دارای جایگاه، منزلت و حکام مستقل بوده و در طی دوران؛ این دیار با عناوین و نام های مختلفی در تاریخ فراز و نشیب های زیادی داشته است.
و با مطالعه همه ادوار و سلسله های حاکم بر این سرزمین؛ بویژه در مناطق لر نشین و ساکنان جنوب و غرب ایران زمین؛ هر ناحیه و ایل های قوم لر دارای هویت و نام ریشه دار و مستقلی بوده اند و در هیچ کتب تاریخی یا مستنداتی واژه ای بنام لر جنوبی نوشته و حتی اشاره ای نگردیده است. و همه ایلات قوم کهن لر با تغییر نام هایی در طی سلسله های مختلف حاکم بر این دیار دارای نام و اصالت مشخص بوده اند. و همه ایلات لر مناطق جنوب و جنوب و غرب ایران هم از این قاعده خارج نبودند. لذا با بررسی کلی و مختصر تاریخ این سرزمین و قوم لر و خاصه ایلات لر تبار جنوب ایران هیچ واژه و موردی بنام لر جنوبی نبوده و این واژه جعلی صرفا جهت پوشاندن ریشه و هویت و اصالت ایلات لر به میان آمده است و هیچگونه سندیت و ریشه تاریخی ندارد. از همه پژوهشگران، مورخان و فعالان حوزه های اجتماعی و تاریخی و اقوام و بویژه لرتباران خواهشمندیم در این زمینه و رد این واژه جعلی اهتمام بورزند.
به امید شکوفایی این سرزمین با اتحاد و برادری و همدلی رنگین کمان هایش تمامی اقوام و ساکنان ایران بزرگ.

*منابع*

– آذر پیوند الله بخش، تحولات سیاسی کشور و جنگ گجستان.
-اقتداری احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی.
– بهاروند امان الهی، قوم لر.
– بهمن بیگی محمد، بخارای من ایل من.
– پیرنیا حسن، اقبال آشتیانی عباس، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه.
– سیاهپور کشواد، خاستگاه هخامنشیان.
– زرین کوب عبدالحسین، روزگاران تاریخ ایران.
– فارسنامه ناصری جلد دوم
– هانیس گاوبه، ارجان و کهگیلویه.